دوست پسر دمدمی مزاج
پارت 27
دکمههای پیرهن جونگکوک رو باز کرد و درش آورد .
کراواتشو هم باز کرد و انداخت پایین تخت .
جونگکوک پیرهن ات رو درآورد و انداخت اونور تخت .
سینههای ات رو گرفت و میبوسید .
ات گردنشو گرفت بالا و گاهی از درد و گاهی از لذت ناله میکرد : آه .. آخخخ .. اوه . آه ! .
جونگ کوک گردن ات رو گرفت و لباشو میمکید .
ات کمر لخ.ت جونگ کوک رو با ناخناش میخراشید .
جونگکوک با حس کردن ناخنای ات روی کمرش بیشتر لبای ات رو میمکید .
صبح شد .
جونگکوک و ات توی تخت خواب بودن .
ات بیدار شد و دید جونگ کوک خوابه .
لبخند ملی زد و به صورت ناز جونگکوک که حتی توی خواب هم جذاب بود نگاه میکرد .
پوست سفیدش با چشمای بادومیش و مژههای کم پشتو باریکش جذابیت چهرشو بیشتر کرده بود .
جونگکوک بیدار شد .
ادامه دارد ... .
دکمههای پیرهن جونگکوک رو باز کرد و درش آورد .
کراواتشو هم باز کرد و انداخت پایین تخت .
جونگکوک پیرهن ات رو درآورد و انداخت اونور تخت .
سینههای ات رو گرفت و میبوسید .
ات گردنشو گرفت بالا و گاهی از درد و گاهی از لذت ناله میکرد : آه .. آخخخ .. اوه . آه ! .
جونگ کوک گردن ات رو گرفت و لباشو میمکید .
ات کمر لخ.ت جونگ کوک رو با ناخناش میخراشید .
جونگکوک با حس کردن ناخنای ات روی کمرش بیشتر لبای ات رو میمکید .
صبح شد .
جونگکوک و ات توی تخت خواب بودن .
ات بیدار شد و دید جونگ کوک خوابه .
لبخند ملی زد و به صورت ناز جونگکوک که حتی توی خواب هم جذاب بود نگاه میکرد .
پوست سفیدش با چشمای بادومیش و مژههای کم پشتو باریکش جذابیت چهرشو بیشتر کرده بود .
جونگکوک بیدار شد .
ادامه دارد ... .
- ۱۲.۰k
- ۳۰ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط